خندیدن وعشق ورزیدن...

خدایا مرا متبرک گردان تا عشق ورزیدن وخندیدن را بیاموزم
به همه،حتی کسانی که مرا درک نکرده اند
یا با من بدی کرده ومرا رنجانده اند، عشق بورزم
مرا بیاموز تا در همه موفقیتها وشرایط زندگی بخندم
وبدانم در هرآنچه روی میدهد نیکی نهفته است...

درد و دل...

درد ودل یک جوان با خدا...

اگرسرنوشت مرا تو نوشتی پس چرا آرزو کنم؟

خدا گفت شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند...

دلنوشته های بارانی...

همینکه بگویید : « آه , گمـــانم امروز بـاران ببــارد . »
کـافـی ست تا ابـرها دوستــتان داشتـــه باشنــد
وَ البـته شمـا را کـه چشـم به راهـشان بـوده اید...
                     ***
بـاران کمــی آهستــه تــر
اینجــا کســی در خـانـه نیسـت
مــن هستــم
و
تنهــایــی
و
دردی کــه نــامـش زنـدگیســت ...
           ***
نَــیـــا بــــاران ! ...
زَمــیــن جــــایِ قَـــشَـــنگـــــی نــیست...!
           ***
تلنگر کوچکی است بــاران
وقتی فراموش میکنیم ؛
آسمان کجاست ...

تنفر...

متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند، ولی
به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که؛
تو را فرو بریزند...!
تا تو را انکار کنند...!
تا از رویـــت رد شـــوند...!

تنهایی...

تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم یک بار قسمتش کردم چندین برابر شد...!

تنهاباخودت...

گاهی باید بی رحم بود

نه با دوست

نه با دشمن

بلکه با خودت

و چه بزرگت می کند آن سیلی که خودت می خوابانی بر صورتت! 

تقصیر خودمان است

مقصر خود ماییم

عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که

از زندگی، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند، نه میخواهند!

حرکت...

ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن . . .