زین الدین...فرمانده بی ادعا!
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ
فرمانده بی ادعا!
میخواستم بروم دستشوییوقتی رسیدم و دیدم همه آفتابه ها خالی اند.برای پر کردن آفتابه ها باید
چندصد متر تو هور(نام منطقه ای است)میرفتی زورم میومد برم.یک بسیجی اونطرف وایساده بود
صداش زدم برادرمیشه این آفتابه رو برام آب کنی؟اونم آفتابه رو گرفت و رفت.وقتی آورد دیدم خیلی
کثیف است.بهش گفتم اگه از صد متر اونطرفتر آب کرده بودی تمیزتر بود.آفتابه رو از من گرفت و رفت
آب تمیز آورد .چند روز بعد قرار فرمانده لشکر برامون حرف بزنه .دیدم همون کسی که چند روز پیش برام آورد زیــــن الدیـــــــــن بوده فرمانده لشکر!!!
- ۹۲/۱۲/۱۲